آمریکا معنای واقعی “جامعه مسلح یک جامعه مودب است” را کشف می کند.
این منشا عبارت، معمولاً به عنوان “یک نقل قول از رابرت هاینلین” توصیف می شود، در واقع رمان دیستوپیایی “فراتر از این افق” است. ضدقهرمان رمان او محصول ممتاز اصلاح نژادی است که با خوشحالی مردم را برای کوچکترین تخلف، واقعی یا درک شده، تیراندازی می کند.
متن این نقل قول – که با گفتن این شخصیت به پایان می رسد: «این روزها ما چیزهای کافی برای کشتن ضعیف ها و احمق ها نداریم، اما برای زنده ماندن به عنوان یک شهروند مسلح، یک مرد باید یا با عقل خود سریع باشد یا با دستانش، ترجیحاً هر دو» – به ندرت یک تی شرت یا برچسب ضربه گیر درست می کند. ستایش پر زرق و برق این رمان از اصلاح نژادی، قدرت های تله پاتیک، و عجیب و غریب بودن عمومی نیز چنین نیست.
اما حتی اگر یک نقل قول تخیلی باشد که کاملاً خارج از متن باشد، این گفته به نوعی درست است. در یک جامعه به اندازه کافی مسلح، هر تخلف کوچکی با گلوله پاسخ داده می شود. آمریکا به اندازه کافی مسلح است.
تیراندازی به کینزلی وایت و خانواده اش – یعنی همان کودک 6 ساله ای که سعی کرد توپ بسکتبال را تعقیب کند – این را کاملاً نشان می دهد.
همانطور که توسط روزنامه گاردینچند کودک محله در حال بازی بسکتبال بودند که توپ به داخل حیاط رابرت سینگلتری 25 ساله غلتید. مجردی با فریاد زدن و فحش دادن به بچه ها پاسخ داد. سن همه بچه ها داده نشد، اما این شامل فریاد زدن و فحش دادن به حداقل یک دختر مهدکودک بود. در پاسخ، یکی از پدرها به سینگلتری گفت که باید از فریاد زدن بر سر بچه ها دست بردارد و اگر مشکلی داشت، باید پیش بزرگترها بیاید و آن را حل کند. در عوض، سینگلتری به خانه اش رفت، اسلحه گرفت، بیرون آمد و شروع به تیراندازی کرد.

جایی در این روند، پدر کینزلی وایت همچنین اسلحه را برداشت و پاسخ داد. سینگلتری حداقل یک کلیپ کامل را خالی کرد، پدر کینزلی، پدر فرزند دیگری را که حاضر بود، اصابت کرد، و کینزلی را با تکههای گلوله در گونهاش رها کرد.
“چرا به من و بابام شلیک کردی؟” کینزلی در مصاحبه با یک ایستگاه تلویزیونی محلی به دوربین گفت. “چرا به پدر یک بچه شلیک کردی؟”
اگر تا به حال در این کشور کودک بودید، یا احتمالا هر کشور، مطمئناً در مقطعی با چنین وضعیتی مواجه خواهید شد. احمق محله ای که سر هر بچه ای که روی چمن بی نقصش قدم می گذارد فریاد می زند، یا احساسات کاملاً دیوانه کننده ای نسبت به تخطی ناپذیری تکه زمینش دارد. مردی که، پیر یا نه، فریاد می زند: “از چمن من برو بیرون!” یا چیزی بدتر در اولین تحریک. شاید این پایان کار باشد. شاید این به دو نفر از همسایهها برمیگردد که در مرز نامرئی بین یک تکه سبز و قسمت بعدی به میدان میآیند و به یکدیگر خیره میشوند. اوه بله؟ آره کارها در یک جامعه مسلح اینگونه نیست.
مانند USA Today در ماه مارس گزارش شد، ایالات متحده همچنین شاهد افزایش شدید حوادث “خشم جاده ای” است که منجر به تیراندازی می شود. در میان بیش از 550 حادثه در سال گذشته، مردی بود که در حالی که بچهها را به جشن تولد میبرد، وقتی از راننده دیگری میخواست سرعتش را کم کند، مورد اصابت گلوله قرار گرفت، و مردی که در حالی که پسرش را از یک بازی لیگ کوچک به خانه میبرد هدف گلوله قرار گرفت. همانطور که ایالت ها الزامات حمل مخفی را کاهش می دهند، این حوادث همچنان افزایش می یابد.
در یک جامعه مسلح، توهین در نظر گرفته شده که از او خواسته شود کودک را ناسزا نگویید، جرم تیراندازی است. باز کردن در ماشین کسی جرم تیراندازی است. کشیدن به داخل مسیری که مالک آن از استفاده از قسمت کوچک سقف سیاه خود برای چرخیدن خسته شده بود، جرم تیراندازی است. درخواست از کسی که سرعتش را کم کند یک تخلف تیراندازی است. هر چیزی که ممکن است با رد و بدل شدن مشت ها، یا فقط کلمات داغ، یک انگشت بلند شده پشت پنجره یا حتی با زیر لب زمزمه کردن یک نفر به پایان برسد، جرم تیراندازی است.
نکته این جمله است. در یک جامعه مسلح، شما جرأت نمیکنید هیچکس را در هیچ زمانی و در مورد چیزی توهین کنید. زیرا همه چیز، هر چقدر هم که بی اهمیت باشد، یک جرم تیراندازی است.
آمریکا… یک جامعه مسلح است. ما به آن دیستوپیا رسیدهایم که در آن کودکی که بسکتبال میآورد، یا تشویقکنندهای که ماشین اشتباهی را در راه بازگشت از تمرین لمس میکند، یا بچهای که به ایوان اشتباه قدم میگذارد، کلمات یا نگاههای خیرهکنندهای دریافت نمیکند. گلوله می گیرد.
یک لحظه فراموش کن بزرگ تیراندازی، آنهایی که در آن شخصی تصمیم می گیرد نشان دهد که سلاح شگفت انگیزش می تواند مدرسه ای پر از بچه، یا یک کلوپ شبانه شلوغ، یا دفتری مملو از همکاران سابق را از بین ببرد. این حوادث مربوط به برنامههایی نیست که توسط افرادی طراحی شدهاند که هفتهها وقت صرف کردهاند تا تغییرات نهایی را در بیانیههای خود انجام دهند.
اینها آنقدر اتفاقات کوچک، معمولی و روزمره هستند که باید در یک لحظه فراموش شوند. اون پسر همسایه؟ ببخشید یادم نمیاد بازم اسمش چی بود؟ به جز اینکه تبدیل به تروما یا جراحت می شوند که می تواند تا آخر عمر ادامه داشته باشد. یا این عمر را بسیار کوتاه کردند. مردی که فکر میکرد شما جلوی او در جلوی او چرخیدید، تبدیل به مهمترین چهره در زندگی شما و خانوادهتان میشود. زیرا، وقتی اسلحه را اضافه می کنید، هر از دست دادن لحظه ای کنترل یک خشم مرگبار است.
ماجرای پدر سینگلتون و کینزلی وایت نکته مهم دیگری را نشان میدهد: تمام آن صحنههایی که در تلویزیون و فیلمها میبینید که در آن چند نفر به یکدیگر اشاره میکنند و هیچکس شلیک نمیکند؟ آن ها هستند. مزخرف.
وقتی دو نفر اسلحه دارند، هر دو تیراندازی می کنند. یا حداقل یکی از آنها این کار را می کند. Standoffs تنش خوبی روی صفحه نمایش ایجاد میکند، اما مردم در زندگی واقعی عکس میگیرند و به عکاسی ادامه میدهند. اگر نفر دوم شلیک نمی کند، به این دلیل است که شلیک اول به آن برخورد کرد.
هیچ تفنگی در این سیاره قادر به ایجاد میدان نیرو برای محافظت از شخصی که آن را حمل می کند، نیست. اسلحه ها ماشین های قتل هستند. این همه کاری است که آنها انجام می دهند. آنها ممکن است نوعی دفاع از خود را ارائه دهند، اگر ایده شما از دفاع شخصی اسلحه را به سمت کسی نشانه رفته است که نیست حمل اسلحه نشانه گرفتن اسلحه به سمت کسی که اسلحه هم دارد باعث تیراندازی شما می شود.
تک نفره اخراج شد. پدر دختر کوچک شلیک کرد. سه نفر ضربه خوردند. بدتر نبودن به این واقعیت مربوط می شود که اکثر افرادی که اسلحه دارند واقعاً تیراندازی وحشتناکی هستند، به خصوص زمانی که بیش از یک تفنگ شلیک می شود.
عامل دیگری در حداقل یکی از این تیراندازی ها در مورد روزمره ترین رویدادها وجود دارد.
همانطور که نوه پیرمرد 84 ساله ای که رالف یارل را به دلیل کوبیدن در خانه اش شلیک کرد، به او گفت ستاره کانزاس سیتیپدربزرگش روی یک مبل نشسته بود و مدام در فاکس نیوز و OAN غوطه ور می شد و او را در «چرخه خبری 24 ساعته ترس و پارانویا» غوطه ور می کرد.

در طول دهه گذشته، این تلقین سوء ظن و اضطراب بین تیرانداز و خانواده اش شکاف ایجاد کرد. همچنین تضمین میکرد که وقتی یک نوجوان سیاهپوست به ایوانش قدم میگذارد، آن رویداد از دریچهای دیده میشود که در آن زندگی سیاهپوستان مهم است، شهرها را سوزانده بود و ارتش سرکش آنتیفا برای تماشای صحنههایی مستقیماً به هر محلهای منتقل میشد. تطهیر و پاکسازی. 120 میلیون اسلحه بردارید، در آب غلیظی از ترس هم بزنید، اضافه کنید قوانین واقعی که باعث می شود تیراندازی به کسی تا زمانی که فکر می کنید به تیراندازی نیاز دارد ساده باشد. نتیجه نباید غافلگیر کننده باشد.
در اینجا چیزی است که قانون «ایستادن» در میسوری در مورد هر کسی که ادعا می کند شخص دیگری را به دلیل ترس کشته است می گوید.
… سپس این وظیفه بر دوش دولت خواهد بود که فراتر از شک معقول ثابت کند که متهم به طور منطقی معتقد نبود که استفاده از چنین نیرویی برای دفاع در برابر آنچه او به طور منطقی معتقد بود استفاده یا استفاده قریب الوقوع از نیروی غیرقانونی است ضروری است.
این یک فرض بی گناهی نیست. این یک فرض است توجیه در گرفتن زندگی دیگر ترسیدن تنها شرط است.
یک دادستان باید ثابت کند که فردی که اول تیراندازی کرده است نترسیده است. کاری که نمی توانند انجام دهند. چون البته تیرانداز بود می ترسد فقط به همین دلیل تیراندازی نکردند. به همین دلیل در وهله اول اسلحه را در اختیار داشتند.
دیستوپیا اصلی نقل قول “یک جامعه مسلح …”. تخلفی بود که در آن کوچکترین تخلف، واقعی یا خیالی، منجر به مرگ می شد. این فقط وعده یک جامعه مسلح نیست. این نتیجه اجتناب ناپذیر است. اما این رمان مغفول مانده بود که اگر آن جامعه را نیز در میاسمای ترس غوطه ور می کردید، تخلفاتی مانند صرفا سیاه بودن دلیل کافی برای مرگ بود.
تنها راه جلوگیری از کوچکترین اقدامی که تهدید مرگ را به همراه دارد، دست کشیدن از جامعه مسلحانه است. دموکراسی های زیادی در سرتاسر کره زمین وجود دارد که چنین نیستند. در حقیقت، هر دیگر دموکراسی روی کره زمین نیست. آنها به نوعی آزادی خود را حفظ می کنند حتی زمانی که نمی توانند به شخصی به دلیل حضور در ایوان خود، دست زدن به ماشین و غیره شلیک کنند.
اما مشکل اینجاست که افرادی که اسلحهها را دارند از ترس آنها را خریدند، و حالا یکی از چیزهایی که میترسند این است که ممکن است کسی اسلحهشان را بگیرد، و بعد در فاکس نیوز… چیزهای بیشتری برای ترسیدن.
آمریکا می تواند از نحوه انتخاب رهبران دیگر کشورها چیزهای زیادی بیاموزد! متیو شوگارت، استاد علوم سیاسی، در اپیزود این هفته «The Downballot» به ما میپیوندد تا نحوه عملکرد انواع سیستمهای انتخاباتی در سراسر جهان و همچنین افکارش را توضیح دهد که ممکن است در اینجا به خوبی کار کنند – و در واقع دموکراسی ما را بهبود بخشند. شوگارت در رای گیری تناسبی، رای منفرد قابل انتقال، “فهرست های فریب” و موارد دیگر وارد علف های هرز می شود. اگر این اصطلاحات برای شما جدید است، قطعاً می خواهید گوش کنید!