آیا بریتانیا باید از مهاجرت خالص بالاتر استقبال کند یا در مورد اقتصاد تجدید نظر کند؟ | لری الیوت
انتخاب های سخت ما باید مایل به انتخاب های سخت باشیم. این صدایی است که اغلب از سیاستمداران شنیده می شود و اغلب با شاه بلوط دیگری همراه است: چیزی به نام ناهار رایگان وجود ندارد.
هر دو گفته درست است. ناهار رایگان بسیار کم است. انتخاب های سختی وجود دارد که باید انجام شود. اما، مانند بسیاری از کشورهای توسعه یافته دیگر در شرایط مشابه، بریتانیا تمایلی به ایجاد آنها ندارد.
انتخاب های سخت مستلزم تمایل به فداکاری است و این با فرهنگ غرب “من همه چیز را الان می خواهم” مطابقت ندارد. سیاستمداران به این موضوع توجه می کنند. آنها در مورد نیاز به انتخاب های سخت صحبت می کنند اما در واقع به دنبال گزینه نرم هستند، زیرا این چیزی است که بازیکنان را راضی نگه می دارد.
بحث در مورد مهاجرت یک نمونه است. مهاجرت در اینجا یک موضوع داغ است، همانطور که در آلمان، فرانسه، هلند و ایالات متحده وجود دارد. علاوه بر این، مطمئناً یک موضوع سیاسی برجسته باقی خواهد ماند.
هفته گذشته، دفتر آمار ملی آخرین پیش بینی های خود را برای این موضوع منتشر کرد اندازه جمعیت بریتانیا. این نشان داد که تعداد افرادی که در بریتانیا زندگی می کنند تا سال 2026 به 70 میلیون نفر افزایش می یابد – یک دهه زودتر از آنچه قبلاً تصور می شد – و در دهه بعد به 73.7 میلیون نفر افزایش می یابد. انتظار میرود که مهاجرت خالص – تعداد افرادی که وارد بریتانیا میشوند منهای تعداد افرادی که خارج میشوند – بیش از 90 درصد از افزایش 6.6 میلیون نفری جمعیت بین سالهای 2021 و 2036 را تشکیل دهد.
برای روشن بودن، اینها پیشبینیهای ONS نیستند، بلکه پیشبینیهایی مبتنی بر مهاجرت خالص 315000 از سال 2028 به بعد هستند. این رقم بسیار کمتر از رکورد 672000 در سال منتهی به ژوئن 2023 است اما به طور قابل توجهی بیشتر از هر دوره قبلی است. به عنوان مثال، زمانی که تونی بلر در سال 1997 نخست وزیر شد، مهاجرت خالص 48000 نفر بود. زمانی که دیوید کامرون در سال 2010 وارد داونینگ استریت شد، این رقم به 256000 رسید.
یک پاسخ به این پیش بینی ها این است که بگوییم: مشکل چیست؟ اگر افرادی از سایر نقاط جهان می خواهند به اینجا بیایند، پس از آمدن به اینجا خوش آمدید. مهاجرت در عمل جهانی شدن است: کارگران کشورهای فقیر به دنبال فرصت های شغلی در کشورهایی هستند که بتوانند دستمزدهای بالاتری کسب کنند و از استانداردهای زندگی بهتری برخوردار شوند.
مهاجران می توانند اقتصاد را سریعتر رشد کند و آنها کارهایی را انجام می دهند که کارگران متولد خانه تمایلی به انجام آن ندارند. بدون کارگران مهاجر، سیستم مراقبت از بین میرود و لیستهای انتظار NHS حتی طولانیتر از آن چیزی است که قبلاً وجود دارد. بدون دانشجویان خارجی، سیستم آموزش عالی با مشکلات مالی عمیقی مواجه خواهد شد. با توجه به جمعیت سالخورده بریتانیا، ایجاد محدودیت دلخواه برای مهاجرت خالص منطقی نیست.
بیایید فرض کنیم همه موارد بالا درست است. این واقعیت را کنار بگذارید که سطوح بسیار بالاتر مهاجرت خالص تنها با رشد ضعیف درآمد سرانه همزمان شده است. صرف نظر از اینکه مهاجرت برای رشد خوب است یا خیر، اگر قرار باشد جمعیت بریتانیا در مقیاس پیشبینیشده در دهه آینده یا بیشتر افزایش یابد، این کشور باید آماده باشد تا زیرساختهایی را بسازد (و هزینه آن را بپردازد) تا بتواند خدمات بسیار گستردهای را ارائه کند. شهروندی
این به معنای مدارس بیشتر، بیمارستان های بیشتر، ظرفیت بیشتر در شبکه حمل و نقل و – مهمتر از همه – خانه های بیشتر است. سطح فعلی خانه های ساخته شده در انگلستان است تقریباً نصف اوج پس از جنگ از 425000 ثبت شده در سال 1968، زمانی که جمعیت آن بود 12 میلیون کوچکتر از آنچه امروز است و 19 میلیون کوچکتر از آن چیزی است که تا اواسط دهه 2030 انتظار می رود.
عرضه خانه ها در حال حاضر برای پاسخگویی به تقاضاهای موجود کافی نیست و این فشارها تنها در صورتی افزایش می یابد که پیش بینی های ONS درست باشد. و این بدان معناست که، شما آن را حدس زدید، انتخاب های سختی است.
اگر قرار باشد عرضه مسکن با تقاضا همگام شود، به معنای آزادسازی قوانین برنامه ریزی است. حتی ممکن است شامل ساختن روی کمربند سبز باشد. مطمئناً منجر به کشمکش بین هر کسی که در دولت است و کسانی که فکر میکنند میتوان به سادگی با توسعه سایتهای برونفیلد به تقاضا پاسخ داد.
عواقب افزایش 10 درصدی جمعیت بدون افزایش قابل توجه در عرضه خانه های جدید آشکار است: تورم افسارگسیخته قیمت مسکن. شلوغی بیشتر؛ تعداد کودکان همیشه بیشتر است زندگی با والدین خود تا 30 سالگی؛ افراد بیشتری به مسکن های اجاره ای خصوصی فشار می آورند، و شکاف فزاینده بین دارایی های مسکن و فاقد مسکن وجود دارد.
بنابراین در مورد برخی از کنترل های جدی مهاجرت به جای آن چطور؟ آیا آنها جایگزینی برای بتن ریزی بر روی کمربند سبز نخواهند بود؟ در تئوری، بله. چندی پیش نبود که مهاجرت خالص سالانه در حدود صفر بود. برای مثال، در سالهای 1990 و 1991، میانگین سالانه 40000 بوده است. در دو سال بعد به طور متوسط سالانه 6000 کاهش یافت.
البته در عمل، بازگشت به آن سطوح مهاجرت خالص نیز پیامدهایی خواهد داشت. خانههای مراقبت برای جذب کارگران متولد بریتانیا باید هزینه بیشتری بپردازند. دانشگاهها دیگر نمیتوانند از هزینههای دانشجویان خارجی برای کمک به دانشجویان بریتانیایی استفاده کنند. مشاغلی که به کارگران مهاجر متکی شده اند، غیرقابل دوام خواهند بود.
باز هم، یک پاسخ این خواهد بود: پس چی؟ اگر مدل کسبوکار خانههای مراقبت متکی به نیروی کار ارزان خارجی و مدل دانشگاهها متکی بر دانشجویان خارجی گرانقیمت باشد، در این مدلهای تجاری اشکالی وجود دارد.
اما در حالی که راه حل بلندمدت ممکن است مدل اقتصادی متفاوتی باشد – دستمزد بالاتر، بهره وری بالاتر، خودکارسازی بیشتر – رسیدن به آن دنیای بهتر آسان یا بدون هزینه نخواهد بود. این به معنای مالیات های بالاتر برای پرداخت سطوح بالاتر هزینه های عمومی یا قیمت های بالاتر برای مصرف کنندگان است، و احتمالاً هر دو.
بنابراین یک انتخاب وجود دارد که باید انجام شود: سطوح بالای مهاجرت خالص را در آغوش بگیرید و اساساً در مورد مسکن تجدید نظر کنید. یا مهاجرت خالص را به سطوح پایانی قرن بیستم کاهش دهید و اساساً در مورد اقتصاد تجدید نظر کنید. نمی توان آن را رد کرد.