“شما با ورق هایی که به شما داده می شود بازی می کنید”: آیا ویگو مورتنسن همه کاره ترین ستاره هالیوود است؟ | ویگو مورتنسن
Vایگو مورتنسن مرد شلوغی است. او نه تنها یک بازیگر، بلکه یک شاعر، یک موسیقیدان، یک عکاس و صاحب یک خانه هنری کوچک است. وب سایت آن او بهروزرسانیهای منظم را در مورد مسائل مهم روز که از رسانههای سراسر جهان جمعآوری شده است، منتشر میکند. او فهرست اخبار را با کلمات قصار متفکرانی که او را تحسین می کند نقطه گذاری می کند. «مشغول بودن کافی نیست. مورچه ها هم همینطور. سوال این است: ما مشغول چه چیزی هستیم؟ یک مقاله اخیر از هنری دیوید ثورو را می خواند که همراه با مقاله ای در مورد از دست دادن آب زیرزمینی.
این سوالی است که مورتنسن به وضوح از خودش می پرسد. اندکی قبل از پذیرش نقش موفقیت آمیز آراگورن در ارباب حلقه ها، او مردان ایکس را رد کرد زیرا او نمی خواست در دام تکرار بی پایان خود بیفتد. او که سه بار نامزد اسکار شد، یک کهنه کار ۵۸ فیلم است که در نقش شخصیتهایی از تام استال، صاحب غذاخوری با رازی در «تاریخ خشونت» دیوید کراننبرگ تا مرد بقای جهنمی در اقتباس از فیلم، تأثیری محو نشدنی بر جای گذاشته است. Cormac McCarthy’s The Road and the bouncer تبدیل به راننده تونی “لیپ” Vallelonga در کتاب سبز شد.
او تا حدودی مشغول است زیرا به کارگردانی نیز روی آورده است و وظیفه تبلیغ برای دومین فیلمش، وسترنی به نام مردگان صدمه نمی زند، برعهده دارد. با توجه به اینکه او نویسنده و آهنگساز و کارگردان و ستاره آن است، کار بزرگی است. اما او مصمم است فیلم کوچکی از کارگردان آرژانتینی لیساندرو آلونسو، یورکا را درست انجام دهد، فیلمی که او نیز برای آن امتیاز بالایی دارد، حتی اگر تنها در دقایق ابتدایی ظاهری گذرا داشته باشد، به عنوان یک فرد تنهای اسلحه زنی که متلاشی می شود. به یک شهر مرزی بی قانون در یک فیلم تک رنگ-در-یک-فیلم.
روزها طول می کشد تا او را در یک مصاحبه تلفنی صبح زود از مادرید، جایی که او بخشی از سال را با شریک زندگی خود، بازیگر آریادنا گیل، زندگی می کند، مشخص کنیم. اما وقتی بالاخره تماس می گیرد، در وقتش سخاوتمند است و در پاسخ هایش متفکر است.
برای درک مشارکت او در Eureka، تماشای Jauja مفید است. همکاری او با آلونسو در سال 2014. در فیلم قبلی – اولین بازیگر حرفه ای آلونسو – مورتنسن در نقش گونار دینسن، یک مهندس دانمارکی در اواخر قرن نوزدهم در آرژانتین که قراردادی برای کمک به ارتش در شهرک سازی وحشیانه پاتاگونیا داشت، بازی کرد. مانند شخصیت مورتنسن در Eureka، داینسن در جستجوی دختری است که نمیخواهد پیدا شود. در هر دو فیلم، نقش دختر توسط Viilbjørk Malling Agger بازی میشود، و علاقهمندان به کارهای دست نیافتنی آلونسو را وادار میکند تا بفهمند که این به چه معناست.
مورتنسن و آلونسو پس از ملاقاتی تصادفی در جشنواره فیلم تورنتو در سال 2006 با همدیگر پیوند خوردند. این بازیگر که پدر دانمارکی و مادر آمریکایی اش زمانی که او کوچک بود به آنجا نقل مکان کردند، می گوید: “ما با هم خوب بودیم، چون تا 11 سالگی در آرژانتین بزرگ شدم.” برای مدیریت یک مرغداری همانطور که معلوم شد ما چیزها و همچنین دوستان مشترک داشتیم.
یکی از آنها شاعر فابین کاساس بود که بعداً فیلمنامه Jauja را نوشت (و اعتبار نوشتن Eureka را با آلونسو و مارتین کامانو به اشتراک گذاشت). مورتنسن می گوید: «من آن را خواندم و فکر کردم جالب بود، بنابراین برای ساختن این فیلم ترکیبی عجیب و غریب که هم دانمارکی و هم آرژانتینی است، همکاری کردیم. وقتی آلونسو گفت که میخواهد کمی موسیقی اضافه کند، اما پولش تمام شده است، مورتنسن پیشنهاد داد که آن را نیز فراهم کند و چند آلبوم را که با گیتاریست سابق Guns N’ Roses ساخته بود، آدمخواری کرد.
به نظر می رسد که دخالت مورتنسن در Eureka، که اساساً در یک منطقه رزرو شده بومیان آمریکا در داکوتای جنوبی امروزی تنظیم شده است، آنقدرها که در ابتدا به نظر می رسد حداقلی نیست. این او بود که آلونسو را به مردم ساکن در رزرو معرفی کرد، که چندین نفر از آنها اولین نمایش خود را در این فیلم انجام دادند. او به ویژه به آلینا کلیفورد، افسر پلیس حرفه ای و در فیلم، افتخار می کند که روایتی خیره کننده از زندگی در حال گشت زنی در خیابان های بن بست ارائه می دهد.
رابطه مورتنسن با مردم لاکوتا به دههها قبل برمیگردد. او میگوید که او همیشه به تاریخ اولیه آمریکا علاقه داشته است، اما در حین ساخت این فرصت را داشته است که آن را بیشتر ببرد فیلم بیوگرافی وسترن هیدالگو در سال 2004. من می خواستم مردم را درک کنم، بنابراین با آنها سوار اسب شدم و در نهایت اساساً توسط یک خانواده پذیرفته شدم و به زبان آنها نامی به من دادند. او می گوید: «خوشبخت بودم که با آنها آشنا شدم. “به دلایل خوب، آنها از راه دادن افراد به زندگی خود بسیار محتاط هستند.” نامی که به او داده شد پتایوهامانی است – “کسی که آتش را حمل می کند”.
هیدالگو قتل عام زانوی زخمی در سال 1890 را به یاد می آورد، زمانی که نزدیک به 300 نفر از مردم لاکوتا توسط ارتش ایالات متحده پس از تلاش ناموفق برای بیرون راندن آنها از یک اردوگاه به ضرب گلوله کشته شدند. این رویداد در یک مراسم بزرگداشت برگزار می شود رقص ارواح، که در فیلم بازسازی شد. آنقدر مورتنسن را مجذوب خود کرد که برای عکاسی از آن اجازه خواست. او تصاویر به دست آمده را در کتابی گردآوری کرد که در یک بسته سه جلدی، شامل یک شعر 63 صفحهای که در طول همهگیری سروده شده بود، در دسترس ناشرش، Perceval Press است.
مورتنسن در سال 2002 پرسیوال را با پولی که از ارباب حلقه ها به دست آورد راه اندازی کرد. متخصص در هنر، نویسندگی انتقادی و شعر، آلبومهای او را نیز میفروشد، اگرچه وبسایت آن هشداری جدی دارد مبنی بر اینکه ایمیلهای شخصی نه خوانده میشود و نه برگردانده میشود. دفتر اصلی آن در کالیفرنیا است، جایی که پسرش، هنری، قلعه بین مشاغل بازیگری را نگه می دارد، اما کتاب های آن در اسپانیا چاپ می شود. او میگوید: «من نه تنها هر کتاب را ویرایش میکنم، بلکه به چاپخانه میروم و به تک تک صفحات آنها نگاه میکنم.
خودکفایی موضوع تکراری حرفه او است. او تنها زمانی خود را برای بازی در فیلم The Dead Don’t Hurt دعوت کرد که بازیگر اصلی او در ساعت یازدهم از بازی کنار رفت. او میگوید: «ما تلاش کردیم تا قسمت را دوباره بسازیم تا بودجه را از دست ندهیم. من به سراغ دو یا سه نفر رفتم که فیلمنامه، شخصیت و ایده همکاری با (ستاره آن) ویکی کریپس را خیلی دوست داشتند، اما پیش تولید در مکزیک شروع می شد و خیلی دیر شده بود.
قدم گذاشتن در کار به معنای بازنویسی های جدی بود، زیرا مورتنسن، که در اواسط دهه 60 زندگی خود است، به طور قابل توجهی بزرگتر از شخصیتش بود که در نظر گرفته شده بود. او می گوید که کارگردانی خودش خسته کننده تر است، اما او همیشه یک بازیکن تیمی بوده است. و اگر در صحنهها حضور دارید، به شیوهای متفاوت از کارگردانی که به آنها کمک میکند تا اجرا را انجام دهند، یک بازیکن تیم هستید. بنابراین اگرچه خسته کننده است، اما از نظر جسمی محرک است و در هر صورت، اینها همان کارت هایی هستند که به شما داده می شود. شما سعی می کنید آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهید. و من فکر می کنم ما این کار را کردیم.»
ترکیبی از انتخابهای غیرقابل پیشبینی و دیدگاههای سیاسی صریح او، طرفدارانی را برای او به ارمغان آورده است. در مصاحبه ای در سال 2016 با این روزنامه، او منتقد بی باک دونالد ترامپ – و هیلاری کلینتون بود. اکنون که ترامپ ممکن است برای دور دوم ریاست جمهوری خود پیش برود، چه احساسی دارد؟ او پاسخ می دهد: “ببین، من آمریکایی هستم و زمان زیادی را در آنجا می گذرانم و با پسرم زیاد هستم.” من چیزی علیه مردم، حیوانات، مناظر ایالات متحده ندارم. من مانند بسیاری از مردم با دولت و سیاست مشکل دارم. اما فکر میکنم در مورد هر امپراطوری که تاکنون وجود داشته است، چه آمریکایی باشد، چه بریتانیایی یا اسپانیایی، چنین احساسی مشروع خواهید داشت. وقتی مردم می گویند: “اگر ترامپ دوباره انتخاب شود، به کانادا می روم یا پاسپورتم را رها می کنم” می توانم آن را درک کنم. اما من چنین احساسی ندارم.»
یورکا در امتناع رویایی خود از محدود کردن خود به یک روایت سنتی، و پیشنهاد روشی عاقلانهتر برای دیدن جهان که به قول یکی از بزرگان، مربوط به مکان است، نه زمان، واکنشی ساختاری و خلقی به قراردادها ارائه میکند. داستان سرایی غربی که با علایق چپ مورتنسن همخوانی دارد. گفتنی است، او و آلونسو به عنوان کارگردان بسیار متفاوت هستند. «من دوست دارم از نظر جزئیات نوعی منطق داشته باشم، اما او حساسیت بصری بیشتری دارد. این در مورد نور و قاب است. فکر می کنم ما مکمل یکدیگر هستیم.»
او می داند که فیلم های آلونسو به مذاق همه خوش نمی آید. برخی میگویند که نمیدانند چه اتفاقی میافتد، یا چرا باید اینقدر کند باشد. اما من رفتار لیساندرو با مردم را دوست دارم. و روشی که او به صورت بصری ایده های داستان را به صفحه نمایش ترجمه می کند بسیار شجاعانه است. افراد دیگری هستند که سعی می کنند کاری را که او انجام می دهد انجام دهند، اما به نظر اجباری یا ادعایی می رسد. با او، نوع داستانهایی که میخواهد تعریف کند و شیوههایی که میخواهد برایشان تعریف کند، حسی ارگانیک دارند. هیچ کارگردان دیگری مانند او وجود ندارد.» با این کار، مورتنسن میرود تا آتش را به یکی از پروژههای دیگرش برساند.