طرح رواندا در حال شکست است – پس مراقب باشید که دولت بزدل ما خدمات ملکی را مقصر می داند | دیو پنمن
منهمیشه اجتناب ناپذیر نبود که یک خط مشی به شدت اشتباه منجر به سرزنش خدمات ملکی شود. متأسفانه، به طور فزاینده ای چنین می شود. هر چه وضعیت سیاسی ناامیدتر باشد، احتمال اینکه دولت فرد یا اداره ای را مقصر بیابد بیشتر است. چه بهتر چون نمی توانند جواب بدهند.
طرح رواندا به خوبی با این سناریو مطابقت دارد. به هر حال این یک سیاست بحث برانگیز است. حتی تشویقکنندههایش هم این را میپذیرند. البته بحثهای اخلاقی درباره این سیاست وجود دارد – اما سؤالات عملی نیز وجود دارد. آیا قابل اجرا است؟ آیا قانونی است؟ آیا برای پول ارزش قائل می شود؟ وظیفه خدمات ملکی این است که با وزرا از طریق این مشکلات کنار بیاید.
زمانی که وزیر امور داخله، متیو رایکرافت، وزیر امور داخله، در پایان ماه گذشته در مقابل کمیته منتخب امور داخلی حاضر شد، نزدیک بود تأیید کند که مشاوره حقوقی که دولت دریافت کرده بود، حداقل یکی از چالشهای حقوقی مختلف برای این طرح بود. احتمال موفقیت داشت در مورد آن چالش ها به وزرا گفته می شد. بزدلانه است که وقتی انتخابهای سیاسیشان منجر به شکست میشود، کسانی را که به آنها توصیه کردهاند سرزنش کنیم، همانطور که هفته گذشته بار دیگر شاهد بودیم که شخصیتهای ارشد دولتی به مطبوعات گزارش دادند تا نشان دهند که مقامات اعتراض میکنند زیرا آنها «فقط دوست ندارم” سیاست. البته طرفداران این طرح با نماینده اصولگرایان به سرعت از این روایت استفاده کردند نیل اوبراین ظاهراً با این باور که توصیه های اداره حقوقی دولت “گف” است. از آن زمان، رایکرافت برای حضور در کمیته حساب های عمومی در روز دوشنبه احضار شد تا توضیح دهد که چگونه هزینه های این طرح از 140 میلیون پوند به 290 میلیون پوند افزایش یافته است.
نابسامانی رواندا، به جای اینکه ثابت کند که خدمات ملکی در تلاش است تا اراده دولت را مهار کند، به خوبی نشان داده است که خدمات ملکی واقعاً کار خود را انجام داده است. من گمان میکنم که کارمندان دولت به وزرا گفتهاند که این دقیقاً همان جایی است که ما باید باشیم، این همان کاری است که خدمات ملکی باید انجام دهد.
کارمندان دولت درست مثل بقیه هستند – آنها دیدگاه های سیاسی و اخلاقی خود را دارند. اما تفاوت آنها با بیشتر ما این است که میدانند وقتی سر کار میآیند، آنها را پشت در بگذارند. کسانی که در وزارت کشور کار می کنند کاملاً آگاه هستند که بدون توجه به حزب در دولت باید با سیاست های بحث برانگیز مقابله کنند. اما در مورد اینکه آیا طرح رواندا آنچه را که قرار است انجام دهد یا خیر، تردید واقعی وجود خواهد داشت: جلوگیری از کسانی که با قایق های کوچک به بریتانیا می رسند. وقتی معرفی شد، دبیر دائمی نیاز به دستور وزیر داشت – مکانیزمی که در آن وزرا به وزارتخانه خود دستور رسمی برای ادامه پیشنهاد هزینه می دهند. این مورد نیاز بود زیرا هیچ مدرکی وجود نداشت که نشان دهد نتیجه پیش بینی شده – کاهش تعداد افرادی که به دنبال پناهندگی هستند – تحویل داده می شود. منشی دائمی نمیتوانست بگوید استفاده مناسب از پول مالیات دهندگان بوده است، زیرا شواهد کافی برای اثبات آن وجود ندارد. وزرا حق دارند این کمبود شواهد را نادیده بگیرند، اما وظیفه یک کارمند دولتی است که به آن اشاره کند.
بدون شک در وزارت کشور درباره میزان منابعی که برای سیاستی که همیشه احتمال شکست آن وجود داشت، ناامیدی وجود خواهد داشت، به ویژه زمانی که پروژه های دیگری با نگرانی عمومی یکسان وجود داشته باشد که به دلیل حواس پرتی آسیب می بینند. وظیفه یک کارمند دولتی این است که این معما را برای وزرا مطرح کند. آیا جایگزینی برای این سیاست وجود دارد که بتواند همان اهداف را محقق کند؟ آیا اولویت های دیگری از دولت وجود دارد که نادیده گرفته می شود؟ حکومت کردن به معنای انتخاب است، و در محیط مالی فعلی، وزرا تصمیم میگیرند تا مبلغ نامشخصی را صرف طرحی کنند که هنوز چیزی جز سرفصل منتشر نشده است. این امر به ناچار به قیمت سایر حوزههای سیاست یا تحویل تمام خواهد شد. باز هم، این یک تصمیم کاملا سیاسی است. مقصر دانستن کارمندان دولت برای نتایج انتخاب های سیاسی ضعیف خود نشان دهنده ضعف نه تنها در سیاست، بلکه در خود وزرا است.