نقد مارتین بویس – جدا کردن قلب تپنده زیبایی از چیزهای پیش پا افتاده و عجیب | هنر
منتصور نمادی از امیدهای مهجورتر و آرمانشهرهای گمشده در بریتانیای معاصر دشوار است تا تخریب ساختمان باشکوه چارلز رنی مکینتاش، مدرسه هنر گلاسکو، نه با یک، بلکه دو آتش. هر جزییات سخاوتمندانه این مکان بیانگر دیدگاهی سرزنده از یک ایده آلیسم هنری مشترک بود که آن را به بزرگترین اثر مدرنیسم اولیه در جزایر بریتانیا تبدیل کرد. مارتین بویس، برنده جایزه ترنر که در مدرسه هنر حضور داشت، در آشفتهترین سه فضای بسیار متفاوت در نمایشگاه برجستهاش در گالری فروت مارکت، از این تراژدی عزادار شده و پاسخ میخواهد.
عکسهای سیاه و سفید بر روی یک میز پرشده بلند با تشریفات محترمانه آزمایشگاه پزشکی قانونی گذاشته شدهاند. کی اینجا مرده؟ هیچ بدنی وجود ندارد، فقط دیوارهای آغشته به دوده، سقف ویران شده زیر یک چادر پلاستیکی، آثار هنری آسیب دیده از آتش.
این تصاویر سایه پس از آتش سوزی در سال 2014، اما قبل از آتش سوزی دوم که در سال 2018 آن را به یک پوسته تبدیل کرد، در داخل مدرسه هنر گلاسکو عکاسی شده اند. آنها یک اثر آسیب دیده و در عین حال زنده را به نمایش می گذارند تا کارآگاهان آن را تجزیه و تحلیل کنند. از این جدول شواهد میتوان دریافت که شاهکار مکینتاش علیرغم مصیبتهایش، پس از اولین آتشسوزی به وضوح قابل نجات بود. اکنون تمام فضای داخلی زیبای آن از بین رفته است و یک سازه تا حد زیادی جدید به آرامی و بحث برانگیز از پوسته آجری خالی ساخته می شود.
من توصیه می کنم از اینجا در Warehouse شروع کنید، فضای جوی ترین بازار میوه، که بویس آن را به یک دخمه مرگ تبدیل کرده است. برای بقیه، این نمایش غنی به طرز شادمانی گریزان، انتزاعی و مصمم به مقاومت در برابر معانی ثابت است. وقتی عکسهای مدرسه هنر سوخته را در پشت پردههای وهمآور زنجیر شده پلاستیکی سفید در میان اتاقی غمانگیز، با یک آنتن تلویزیونی که از ستونی برانکوزیک بیرون میزند و برگهای مرده پراکنده در اطراف صندلی بتنی و یک سطل زباله مجسمهسازی شده پیدا میکنید، آنها جمع میشوند. یک مشت روشن کننده اگر از اینجا شروع کنید، در سایه، بقیه نمایش یک صعود تدریجی از جهنم به بهشت است.
در گالری سفید و طبقه همکف، بویس نمایش خیره کننده ای از تضاد و بی قراری را سازماندهی می کند. هر بار که فکر می کنید او را به عنوان یک هنرمند سنجاق کرده اید، او تمام ماهیت خود را تغییر می دهد. معتبرترین آثار – آنهایی که اگر من یک مجموعه دار هنری ثروتمند بودم، در محل می خریدم – «نقاشی» انتزاعی هستند که از زباله های محل ساختمان ساخته شده اند. تابلویی به اندازه و شکل بوم عمودی روتکو از تختههای چوبی به رنگ خاکستری، با یک سوراخ شش ضلعی نامنظم حاوی تخته نئوپان صورتی که روی یک توری موجدار زرد روشن قرار گرفته است، تشکیل شده است.
درخشش جاسپر جانز یا رابرت راشنبرگ را دارد. مانند آنها، بویس زیبایی پنهان در زباله های نادیده گرفته شده را می بیند. اما عادی بودن او وحشیانه تر است. مزخرفات بی روح و رستگار نشده او را جذب می کند. فضا با ورق های پلاستیکی راه راه که در مستطیل های فولادی آبی قاب شده اند، نقطه گذاری شده است. کار بزرگ دیگر شامل دو ورقه فلزی سوراخدار است که به رنگ آبی رویایی و خاکستری بنفش با یک تلفن پلاستیکی سبز رنگ دهه 1980 روی یکی از آنها چسبانده شده است.
تلفن تقریباً به طور تقلبی امید و حتی تعالی را نشان می دهد. متوجه شدم به تلفنی که اندی وارهول در فیلم الیور استون به جیم موریسون پیشنهاد می دهد فکر می کنم. درها، به او می گوید که می تواند با آن با خدا صحبت کند.
با این حال، به محض اینکه فکر می کنید بویس متوجه این موضوع شده است، چیزی عجیب و غریب، حتی احمقانه، به سمت شما پرتاب می کند. عکسی از سایه یک مجسمه بیومورفیک که شبیه آرپ یا میرو است، در واقع یکی از مجسمه های خودش در فضای انبار است. عکس کوچکی از یک صندلی که روی یک در قرار گرفته است توسط یک صندلی چوبی واقعی که در برابر یک در واقعی در گوشه دور گالری متعادل شده است، منعکس شده است. با این تفاوت که این صندلی یک شاهکار حیله گر، پیچیده و ظریف است که کار خود مکینتاش را به یاد می آورد.
به نظر شما بویس می تواند همه این کارها را انجام دهد. او می تواند تمام واقعی زندگی را به تصویر بکشد، از ضایعات و زشتی های وحشتناک گرفته تا زیبایی های اثیری و تجمل. سپس در طبقه بالا، در بزرگترین فضای گالری، در نگاه اول به نظر میرسد که مطلقاً هیچ کاری نکرده است. سفیدی بزرگ و خالی در بالای پلهها به شما خوشامد میگوید، تا زمانی که متوجه اشکال ظریف پرچممانند سفید و صورتی میشوید که بهخوبی از مصالح ساختمانی سوراخدارتر بریده شده و در بالا آویزان شدهاند. دیوارهای پانل شده دارای اشکال قاب مانند هستند که گویی شامل نقاشی هستند. در اطراف کف بزرگ، برگ ها پراکنده شده اند. آنها قرمز پاییزی دوست داشتنی هستند.
این می تواند یک سالن رقص یا تئاتر متروکه باشد. یک شومینه خاکستری روی تابلو نصب شده است و در رنده یک صحنه تئاتر مدل کوچک با یک مجموعه مدرنیستی سخت که برای ایبسن عالی است وجود دارد.
بویس ممکن است به ما بگوید همه چیز تئاتر است، راهی که می توانید فقط با بازی با فضاها و اشیاء انتزاعی حالات خشم، ناامیدی، کمدی و نیایش ایجاد کنید. با این حال، هر آنچه که در تئاتر کوچک در آتشگاه بازی می شود، می دانید که واقعی و جدی است – یک تراژدی مدرن. این نمایشگاه قلب تپنده ای دارد. هر ذره آشغال نقاشی شده تصویری از شادی ها و غم های زندگی ماست. مدرسه هنر گلاسکو نمی توانست مرثیه ای تلخ تر از این داشته باشد.