آیا این “سرمایه دار اخلاقی” می تواند بحران مسکن اجتماعی در بریتانیا را حل کند؟ | ریچارد پارتینگتون
بritain ملتی است که به مالکیت خانه وسواس دارد. یک ضرورت اساسی برای همه کالاهای تبدیل شده به حدس و گمان، آن است که در تلویزیون های روزانه به عنوان سرگرمی نمایش داده می شود، که سود مطمئنی برای هر کسی باز است.
حقیقت، همانطور که همه ما می دانیم، این است که چشم انداز مالکیت خانه به طور فزاینده ای از دسترس میلیون ها نفر دور می شود. ارقام منتشر شده در هفته گذشته نشان می دهد که به همین تعداد 7 درصد از مقامات محلی در انگلستان و ولز خانههایی دارند که میتوان آنها را با کمتر از پنج برابر درآمد کارگران خریداری کرد و بنابراین «مقرونبهصرفه» تلقی میشوند. در سال 1997 این رقم 88 درصد بود.
ما چندین دهه افزایش قیمت ها، یکسان شدن رشد دستمزدها و کمبود عرضه جدید در بخش خصوصی یا اجتماعی داشته ایم. نتیجه: فروپاشی مالکیت خانه در میان افراد زیر 35 سال از اوج خود در سال 1989، انفجار در اجاره خصوصی، بیش از 1.2 میلیون خانوار در لیست انتظار مسکن اجتماعی و افزایش نابرابری، فقر و بی خانمانی.
با نزدیک شدن به یک انتخابات عمومی، این باید حزب دولت را آزار دهد. حداقل برای کسی که ادعا کرده است طرف مالکیت خانه است. اما پس از 14 سال شروع نادرست و راه اندازی مجدد سیاست های ناموفق، بحران مسکن بدتر به بدتر شده است.
هفته گذشته مایکل گوو نشان داد که برنامه مسکن تا چه حد کاهش یافته است، زیرا در مقابل فشار پشتیبانان محافظهکار محافظهکار برای از بین بردن اصلاحات بسیار مورد نیاز با هدف حمایت از مستاجران قرار گرفته است.
تمرکز در عوض معطوف به کارگر است. اما در حالی که کیر استارمر میگوید حزب کارگر از طریق یک انقلاب برنامهریزی، حزب جدید مالکیت خانه خواهد بود، منتقدان میگویند که وعدههای او فاقد قدرت مالی لازم برای ایجاد تفاوت واقعی است.
جولیان ریچر، سرمایهدار خردهفروشی، در کتابی که در این ماه منتشر شد، قصد دارد مسکن را به بالای دستور کار برساند. کتاب، فاجعه مسکن ما – و آنچه که میتوانیم در مورد آن انجام دهیم، چالشهای یک دولت آینده را بیان میکند.
مالکی که خود با بیش از 300 ملک، خودخوانده «سرمایه دار اخلاقی» در پشت زنجیره Hi-Fi Richer Sounds می خواهد تجارت را برای جامعه بهتر کند. او میگوید مسکن برای اصلاح به اقدامات بسیار سختتر از سوی دولت نیاز دارد و نمیتوان آن را به تنهایی به بازار واگذار کرد.
او میگوید: «سیاستمداران از این موضوع میترسند، این موضوع برای آنها مسموم شده است، زیرا چنین نرخ شکستی دارد. «ما این چرخ و فلک وزرا را می بینیم که از بالای شانه های خود به دنبال شغل بعدی هستند. بنابراین این یک مشکل واقعا طولانی مدت است. میلیونها نفر در اینجا به دلیل آن در حال قلع و قمع هستند و زندگی بدی دارند. چرا نمی توانیم درستش کنیم؟ چرا نمایندگان مجلس ما قدری دلسوزی و عقل سلیم بیشتری ندارند؟ این بر میلیون ها نفر تأثیر می گذارد.»
این کتاب خواستار اقدام کوتاه مدت است – با اولویت بهبود زندگی مستاجران از طریق محافظت های سخت تر در برابر مسکن نامرغوب، مالکان بی وجدان و اخراج “انتقام جویانه”. اما اقدامات بلندمدتی نیز در مانیفست ریچر وجود دارد، برای ارائه یک رنسانس ملی در خانه سازی مقرون به صرفه.
در هسته آن درخواست برای اولویت دادن به مسکن اجتماعی پس از دههها غفلت است، با این هشدار که مقیاس فاجعه مسکن ما آنقدر شدید است که یک برنامه خانهسازی شورایی همتراز با تلاشهای بازسازی پس از جنگ جهانی دوم ضروری است.
طی چهار دهه گذشته، دولتهای متوالی از تامین مسکن اجتماعی دور شدهاند، به طوری که بیش از 2 میلیون خانه شهری تحت طرح حق خرید مارگارت تاچر فروخته شده است، که عمدتاً در بحبوحه فروپاشی ساختوساز توسط مقامات محلی و مسکن محروم از پول نقد، جایگزین نشدند. انجمن ها
ریچر این سیاست را کنار میگذارد و استدلال میکند که در حالی که برخی از صاحبان اولین بار از آن پول زیادی به دست میآورند، جوانان امروزی با درآمد کم یا متوسط بهای آن را میپردازند.
حزب کارگر گفته است که با سختگیری در برابر توسعهدهندگان و اصلاح قوانین برنامهریزی، بر بزرگترین افزایش مسکن ارزان قیمت در یک نسل نظارت خواهد کرد. هدف آن تحویل 1.5 میلیون خانه در مدت پنج سال است که در واقع هدف قبلی 300000 نفر در سال محافظهکاران را بازگرداند.
بخشی از این شامل شهرهای جدید به سبک پس از جنگ می شود، با شرکت های توسعه ای که قدرت خرید اجباری زمین را با قیمتی که ارزش مجوزهای برنامه ریزی بالقوه را منعکس نمی کند، داده می شود.
بر اساس قوانینی که توسط قانون جبران خسارت هارولد مک میلان در سال 1961 وضع شده است، مقامات محلی که زمین را خریداری می کنند باید “ارزش امید” را در قیمت خرید در نظر بگیرند و به این امید که در آینده مجوز برنامه ریزی را دریافت کنند، ارزش افزوده کنند.
کارگران می توانند از آن سود ببرند اصلاحات انجام شده در سال گذشته به مقامات محلی اجازه می دهد زمین را برای پروژه های “منافع عمومی”، از جمله مسکن اجتماعی، بدون پرداخت ارزش امید به دست آورند. اما بدون لغو کامل قانون مک میلان، این روند همچنان می تواند کند شود و در چالش های حقوقی غرق شود.
با این حال، بعید است که بهبود سیستم برنامهریزی به تنهایی منجر به افزایش دگرگونی در خانهسازی در بخش خصوصی شود. به جای هدف قرار دادن 300000 خانه از هر منبعی، ریچر معتقد است که باید یک هدف گسترده برای همه آنها تعیین شود تا از طریق ساخت مسکن اجتماعی توربوشارژ با 3 میلیون خانه در طول یک دهه، واقعاً مقرون به صرفه باشند. او می گوید: «هیچ چیز دیگری بحران شدید مسکن کشور را حل نمی کند.
به نیروی آتش مالی نیاز دارد. اما این تاجر استدلال قانعکنندهای دارد مبنی بر اینکه میلیاردها دلار در حال حاضر صرف یارانه به بازار خصوصی میشود – از طریق طرحهایی مانند کمک به خرید، و از طریق بیش از 100 میلیارد پوند هزینه شده برای منفعت مسکن بین سالهای 2016 تا 2020، که پول عمومی را به جیب صاحبخانهها میریزد. واضح است که پول به آسانی در دسترس است و می توان آن را با ساختن دارایی ای که دولت مالک آن باشد و از آن درآمد ایجاد کند، خرج کرد.
بریتانیا از زمان فرود بر ماه در سال 1969، سالانه 300000 خانه نساخته است. در آن زمان، حدود نیمی از آنها از مقامات محلی و انجمن های مسکن، در انتهای رونق خانه سازی پس از جنگ، قبل از سقوط نرخ ساخت و ساز اجتماعی به چند ده خانه بودند. هزاران
ریچر می گوید که تغییر وضعیت مسکن می تواند انجام شود، زیرا قبلاً انجام شده است. در اواسط دهه 1960، تعداد زیادی از مردم در خانههای تمیز و مدرن زندگی میکردند، دنیایی دور از محلههای فقیر نشین که در آن بزرگ شده بودند. اما این اتفاق افتاد زیرا اراده سیاسی برای انجام آن وجود داشت.