ایک! بله! ویدیوی مرتب کردن موش را دوست دارید؟ در اینجا بزرگترین موش ها در هنر هستند | هنر
تیاینجا هیچ موشی در هنر غار وجود ندارد. هنرمندان عصر حجر بیش از حد توسط ماموت ها شگفت زده شدند که متوجه وجود جوندگان ریز نمی شدند. اما در زمان امپراتوری روم، موش ها در موزاییک ها ظاهر می شوند و بقایای ضیافت ها را می دزدند در حالی که گربه های رومی نمی توانند آنها را بگیرند. و از آن زمان موش ها تقریباً در هر زیستگاه انسانی در حال بازی به تصویر کشیده شده اند. یکی از موارد مورد علاقه آنها استودیوی هنرمند است: محیطی نامرتب با مواد بسیار، از بدبو گرفته تا خوراکی های بالقوه.
فیلم رادنی هالبروک، عکاس حیات وحش، موش در حال تمیز کردن، پس از شکار شدن توسط دوربین دید در شب، در فضای مجازی منتشر شد. این موجود کوچک همه ما را مجذوب خود کرده است – اما این اولین بار نیست که یک هنرمند متوجه مزاحمان کوچک در فضای کار می شود. شاهکار ویدیویی بروس نائومن Mapping the Studio I and II، یک مطالعه حماسی سه صفحه ای در مورد تصادفی بودن و تصادفی بودن، ممکن است به نظر بسیار دور از فیلم موشی هالبروک باشد، اما منشأ مشابهی دارد.
پس از حمله موش ها به استودیوی او، نائومان الهام گرفت تا دوربین دید در شب خود را راه اندازی کند. او گفت: «ما در آن تابستان هجوم زیادی از موشهای صحرایی در خانه و استودیو داشتیم. «آنها بسیار زیاد بودند، گربه از آنها خسته میشد. دور استودیو نشسته بودم و ناامید بودم چون هیچ ایده جدیدی نداشتم. چیزی که من داشتم این گربه و موش ها بود و اتفاقاً یک دوربین فیلمبرداری در استودیو داشتم که قابلیت مادون قرمز داشت.» موشها ستارههای این نمایش شبانه هستند، خطهای دیوانهشان آهنگهایی از شانس را در فضای استودیویی ایجاد میکند که برای آنها مانند یک جهان کامل است.
نائومان ممکن است ابتدا تمام کارهایی را که با دوربین مادون قرمز گرفته شده توسط موش ها انجام داده باشد، اما هنرمندان مدت ها قبل از آن متوجه مهمانان کوچک خود شده بودند. در حکاکی آدم و حوا اثر آلبرشت دورر در سال 1504، یک بازدیدکننده کوچک در پای برهنه آدم وجود دارد: یک موش چاق و چاق در بهشت. در کنار آن، گربهای خوابآلود نتوانسته است به جوندهی گستاخ حمله کند. این لحظه قبل از پاییز است، و به زودی تمام جهنم از بین خواهد رفت، اما به سختی می توان این تصور را از بین برد که این یک نگاه اجمالی روزمره از خانه یا کارگاه دورر است، زمانی که او یک موش واقعی را تماشا می کند و گربه اش کارش را انجام نمی دهد. .
دورر ناظر فوقالعاده حیوانات بود، اما شما همان حس یک لحظه استودیویی عالی را در طرحی از اوایل قرن بیستم توسط هنرمند آلمانی مارکوس بهمر دریافت میکنید. با این حال، این بار، یک پیچ غم انگیز وجود دارد: هنرمند یک روز صبح در استودیوی خود متوجه یک موش زیرک شد که در یک تله گرفتار شده است و آن را به تصویر می کشد – زنده اما محکوم به فنا، بدن کوچکش که توسط دستگاه ظالمانه سنجاق شده است. بهمر دلایل خوبی برای هویت خود با این قربانی داشت. او یکی از اولین هنرمندان آلمانی بود که به عنوان همجنسگرا ظاهر شد و بعداً به دلیل همجنسگرایی توسط نازی ها به مدت دو سال زندانی شد: موشی که در تله تاریخ گرفتار شد.
این تصویر از قربانیان تاریخ مدرن بهعنوان موشهایی که در یک دام سیستمی عظیم گرفتار شدهاند، به طرز درخشانی در ماوس آرت اشپیگلمن، که موفق میشود از قراردادهای انسانی کمیکهای کودکان برای بازیابی خاطرات پدرش از زنده ماندن از هولوکاست استفاده کند، حفظ شده است. استعاره های موش فراوان است. نباید موفق شود اما موفق می شود.
ماوس یک پیچ و تاب وحشتناک به نمادینترین موش جهان مدرن، میکی میدهد، که رندرهای اولیهاش توسط والت دیزنی و هنرمندانش به تازگی از حق چاپ خارج شدهاند. میکی موس مسلماً یک شاهکار آمریکایی است و همچنان الهام بخش هنرمندان پاپ در همه جا است. کیت هرینگ با ایجاد یک شخصیت کارتونی به نام اندی ماوس دوستش اندی وارهول را مسخره کرد: این هیبرید دارای کلاه گیس اندی و عینک با گوش های گرد بزرگ میکی است. او توسط یک جمعیت دیسکو به وجد آمده است و در انبوهی از پول نقد ایستاده است که تا شورتش می آید.
اگر اندی ماوس یک آمریکایی فروخته شده باشد، چهره میکی به ماسکی از شر مدرن و پوچ و روان پریش تبدیل می شود در تعدیل های جیک و دینوس چپمن با هنر جنگی گویا، و به زندانی که قرار است اعدام شود، صورت موشی ارغوانی دلپذیری به او می دهد. گوش های دیزنی.
ما الان خیلی با طبیعت فاصله داریم. کارتونهای پاپ هنر مدرن میتواند موشها را بدون در نظر گرفتن واقعیتهای پراکنده جوندگان به نمادهایی از ناز یا وحشت یا حتی وحشت زیبا تبدیل کند. با این حال، پشت این موششناسی مدرن، شیطنتهای واقعی موشها نهفته است که در استودیوها و در چشمان هنرمند نفوذ میکنند. از زمانی که هنرمندان روم باستان آنها را به صحنه های غذایی خود اضافه کردند، موش ها طبیعت بی جان را نیش می زنند. میتوانید نقاشان هلندی و فلاندری را تصور کنید که با دقت پنیر، نان و گوشت را روی میز میچینند تا نقاشی کنند، اما صبح روز بعد برمیگردند و متوجه میشوند که موشها یک نیش بزرگ خوردهاند. بنابراین آنها موش ها را در نقاشی ها گنجانده اند و آنها را به نمادی از آنتروپی و تباهی تبدیل می کنند، مانند صحنه 1619 زندگی بی جان با موش ها اثر Lodewik Susi.
پل کلی در اثر خود در سال 1923، طناب خاردار و موشها، چهار شبح مسطح از جوندگانی را ترسیم میکند که در شکلهای پیچ و خم زندگی میکنند: از سرقت پنیر در نقاشیهای طبیعت بیجان، آنها برای حمله به خلوص هنر انتزاعی تکامل یافتهاند. در حالی که ترکیب کلی معمایی است، موشهای او کاملاً از نظر طنز قابل تشخیص هستند و مدرنیسم بالا را به زمین میآورند.
در بریتانیای دوره ویکتوریا بود که مشاهده و فانتزی با هم ترکیب شدند تا برخی از جذاب ترین موش های جهان را تولید کنند. رزا برت، نقاش پیش از دوران رافائلی، موشهای روستایی را از نزدیک با همدلی ترسناک در تابلوی موشهای صحرایی در خانه و آثار دیگرش در سال 1867 به تصویر کشید. این چشم صمیمی انگلیسی برای زندگی موش توسط بئاتریکس پاتر، طبیعتگرا و داستاننویسی که در انگلستان ویکتوریایی بزرگ شده و در جنگ جهانی دوم زندگی میکند، به اوج میرسد. موش های او می توانند مخرب باشند. آنها همچنین می توانند کمک کنندگان شب پری مانند باشند. موش خیاط میتواند در حالی که روی انگشتانه نشسته است، روزنامه بخواند و همچنان به هر موش یک موش واقعی نگاه کند.
پاتر مطمئناً از تماشای ویدیوی مرتب کردن موش لذت می برد – زیرا به نظر می رسد که وحشیانه ترین رویاهای انسانی او را تأیید می کند.